عید غدیر 93 میرزا کوچک مامان
سلام قشنگم امروز روز عید غدیر بود مرد کوچک من هم میرزا شدی قربونت برم توی این روز که بابایی سرش شلوغ بود من و شما خرید شیرینی و میوه کردیم بعد با بابایی که اومد کلی شما به تقلید بابایی میگفتی مامان جون عیدت مبارک منو میبوسیدی بعدم شروع به بخور بخور و ما هم به این میرزا کوجولوی خودمون تبریک گفتیم شما پشت تلفنم به مامانی عیدو تبریک گفتی
و اما ما مثل همشه پذیرای مهمانی نبودیم آخه اینجا زیاد به رسم و رسومات ما که مهمونی و سر زدن هست اما اینجا متاسفانه نیست اما مهم این بود 3 تایی کنار هم بودیم و شما از مامان عیدی گرفتی
قشنگم حس خیلی خوبی داشتم مرور خاطرات میکرد که یه روزی که تو شیمکم بودی آرزو کرده بودم یه روزی میای و عیدی از مامان میگیری خدا جون ممنونم که این روز هم بهم نشون دادی و لذتشو دادی.
خدایا به خاطر داشتن فرزندی سالم و داشتن زندگی سرشار از عشق به خاطر داشتن همه این روزها تورا شکر شکر شکرشکر.....................
خدایا تورا قسم به همین عید بزرگ قشنگت داشتن فرزند را به همه مادران آرزو به دل عطا کن و مراقب همه کودکان باش.