آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه سن داره

شیرین ترین میوه مامان و بابا

قثصضشسیبلتم

مسافرت 2 نفره به نیشابور

1393/9/11 15:15
نویسنده : مینا حسینی
467 بازدید
اشتراک گذاری

بعد یه مدت طولانی دوباره ما اومدیم پسر قشنگم من و شما تصمیم گرفتیم برای مراسم تاسوعا و عاشورا که آقاجون مراسم داره بریم نیشابور اما دوتایی چون بابای حسابی تو اداره و سر ساختمان سرش شلوغ بود البته یه تیرو دو نشون کردیم اول به همراه بابا بزرگ و مامان بزرگ به اراک برای تولد هانا رفتیم اونجا کلی با هانا مشغول بودی بازیگوشی و دعوا یا دوست طبق معمول.

بعد از اونجا هم با عمه ها به تهران رفتیم بعد به همراه خاله آسی پرهام کوچولو راهی خونه مامانی و آقا جون .

اونجا هم شما مریض شدی یه کوچولو و حسابی از خجالت همه دراومدی انقد که اذیت کردی فقط تونستیم تو مراسم نذری آقا جون شرکت کنیم اونم من و شما و دایی سجاد همش تو ماشین بودیم چون شما طاقت شلوغی نداشتی بعد از اونم خونه نشین شما و آقا آرتین که وابستگی زیاد به من داشتی اجازه نمیدادی از جام تکون بخورم خلاصه با همه اینا همین که اونجا پیش مامانی و اقاجون بودیم همه بودن فقط جای بابا جهان خالی بود خوب بود هفته آخر شما دیگه به همه عادت کردی حالت بهتر بود که باید برمیگشتیم که دیگه به همراه مامانی راهی شدیم.و شما مشتاق رفتن چون معلوم بود که خیلی دلتنگ بابایی بود ی فقط میگفتی مامانی هم بیاد بابا رو که دیدی کلی بغلش و میخندیدی و ازش خچالت میکشیدی قربونت برم کلی قیافت دیدنی بود بابایی هم کلی برات ذوق میکرد.

و این هم دلیل تاخیر ما در نی نی وبلاگ

 

بیرون گردی آرتین و هانا جون روز قبل تولد کلی اینجا دنبال پروانه ها میکردین بگیرینشون فدای دوتا وروجک

 

قبل شروع تولد ماکلی با هم دوستیم

 

 

شروع تولد که شما عشق فوت کردن شمع به هانا اجاز فوت نمیدادی

 

مراسم شیرخوارگاه علی اصغر شما همش پی این بودی اون شمشیرارو برداری بجنگی پسر قهرمان من

اینجا دیگه خستم بریم خوابت برد ناز گلم

 

 

پسندها (3)

نظرات (0)