آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

شیرین ترین میوه مامان و بابا

قثصضشسیبلتم

اندر احوالات ارتین کوچولو در این روزهای گرم تابستون93

1393/6/4 15:20
نویسنده : مینا حسینی
254 بازدید
اشتراک گذاری

عشق مامان این روزها سرمون گرم مهمونی بود شما که هانا جون  هم میومد پیشمون هم ما میرفتیم پیششون اولش کلی سر وسایل با هم کل مینداختین بعد از ترس جدا کردنتون دوست میشدین و بازی و آخرش با گریه شما که نره من همه وسایلمو میدم نره جدا میشدین. از حرکات جالبت عمو شما رو میبوسه میگی عمو هانا ببوس. چیزی بهت میدن به هانا هم بدین .

یه روزم که خونه خان عمو خواب بودی بیدار شدی گفتی مامان خواب یه فرشته دیدم زن عمو پرسید شبیه کی بود مامانم و زن عمو کلی خندیدیم فرشته مامان بهت چی گفت بهم گفت هیسسسسسسس

توی پارک بالای سرسره من کتونی پوشیده بودم بلند گفتی وای مامان چه کفشای قشنگی کی برات خریده بابایی بله پسرم بابای من؟ بله آفرین به بابای من.

موقع در بستن خونه مامان درو آروم ببند بعد بستن آفرین به مامان من

خلاصه تو این روزا یا  مهمون داشتیم یا مهمونی بودیم دوربین پیشمون نبود عکسی ندارم اما شما عاشق شلوغی انقد که نمیخوابی که  چیزی از دست ندی بهت خوش میگذشت با پارسا هانا و دوست همیشگیت در عین دوست داشتن زیادت همش با هاش لجبازی میکنی مهدی و میگم البته به خاطر مریضی هم یکم بیقرارو بهانه گیر بودی.

عزیز مامانم که با شعر خوندنای قشنگت که این روزا کلی شعر جدید از مشاغل و به قول خودت کتاب چشم نخوری یاد گرفتی و مجلس گرمکنی شدی حسابی قربون اون زبون شیرینت که وقتی میخونی من و بابا دلمون جیلی جیلی میره برا خوردنت.یه نمونه قشنگش آی خانم پرستار برس به دادم هوار با اشاره......

پسر باهوش من این روزا من منش زیاد شه و مامانم اجازه میده هر کاری رو امتحان کنی تا بفهمی چرا کاری بد یا خوب. از کارای خوبش شلوار وشورتش و خودش در میاره جوراباشو تا حدودی میتونه بپوشه تازه میدونه که کفشاش کی برعکس درستش میکنه میپوشه عاشق این کارتم جونم.به مامان وبابا تو سفره پهن کردن کمک میکنه به قول خودت به حرف مامان و باباش گوش میده پسمل خوبیم .

 

مامان جون اجازه بده منم کمکت کنه گذا خوشمزه شه

 

مامان جون من وصلش میکنم آقای مکانیکم

 

عاشق کتاب خوندن و شعر و سریع همشونو حفظ میکنی شما برا من وبابا تعریف میکنی میگی همه به من گوش کنید تا براتون توضیح بدم با هیجان زیادمتفکر من و بابایی رو دیونه میکن فدای چشات

 

فدای این فکر کردنت با اخم همراه

 

اینم بازیگوش من از دور به پارک نگا میکنه با این کفشای خوشملشم با انتخاب خودش که جون چراغ داره مدام خم میکنه ببینم روشن

 

ببیم چقد گویم مامان <ینی قوی>

 

الاکلنگ و تیشه نه گرگ باشیم نه بره جمله این جیگر موقع الاکلنگ

 

همیشه از اینکه بچه ها از پایین سرسره میان شکایت میکنی که چه بچه های بدی اینجاس که خودتم هوایی میشه وروجک

پسندها (2)

نظرات (6)

نیلوفر
4 شهریور 93 15:27
فروش عروسک های دستبافت و قابل شستشو مناسب برای هدیه و سیسمونی متفاوت و شیک (این عروسک ها بسیار بادوام هستند و به خاطر نداشتن قطعات جداشونده برای کودکان مناسب هستند) آدرس وبلاگم: http://honarhayeme.blogfa.com/ آدرس تاپیکم در نی نی سایت: http://ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=948363&PageNumber=1
مامانی
4 شهریور 93 17:09
چه کفشای قشنگی داری عزیزم پسرک ما هم یه مدت شکایت میکرد که چرا نی نی ها از پله نمیاین بالا ولی الان خودش شده جزو اونایی که از پله های سرسره بالا نمیرن هرچی هم بهش میگم فایده نداره اینطوری هیجانش بیشتره خوب
رومینا
5 شهریور 93 22:22
هزار ماشالله چه گل پسرمون شیرین زبون افرین به مامانش تو غذا درست کردن کمک میکنه خصوصی فدات گلم اره کلی برا خودش صاحب نظر تو غدا خاله جون
آقايون و خانوماي شيك پوش
7 شهریور 93 10:39
فروشگاه اينترنتي مارال ، عرضه كننده انواع شال و كلاه و عروسك و ست آتليه و ..... بافتني ارزان و شيك و مدرن . از فروشگاه اينترنتي مارال ديدن نماييد : http://redheart.hamvar.ir
رضوان
9 شهریور 93 11:19
ارتین جون شیرین زبون..که عاااشق حرف زدن بچه هامممم.چقدرم مهربونه پسر طلا همش مواظب حق هانا خورده نشه...افرین :-* اره خاله کلی هانا و دوستاشو دوستداره
خاله نرگس
4 مهر 93 11:45
خداکه چقدر ناز صحبت میکنه مهدی یار منم بزرگ بشه خداکنه همینطوری شیرین زبون بشه دیگه به چیزی احتیاج نداری