آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

شیرین ترین میوه مامان و بابا

قثصضشسیبلتم

27 ماهگی پسمل کوچولو

1393/3/13 16:6
نویسنده : مینا حسینی
319 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم 28 ماه از تولد هم گذشت چقد شیرین و زود گذر کاش میشد زمان را نگه داشت از اینکه روز به روز بزرگتر میشی با بابی حسرت میخوریم چون بهتریم لحظات زندگی ما رقم میخوره قند عسل داره مرد میشه اما قربون این قد کشیدن چاره ای جز لذت بردن از این لحظات هم نیس چون روزی هم حسرت این روزهارو میخوریم .

عزیزم 28 ماهگی با تعطیلات آخر هفته یکی شد و ما تصمیم گرفتیم به خونه مامان بزرگ بابا بزرگ بریم چون بابایی یه کار اداری هم داشت خلاصه سه شنبه رفتیم اونجا کلی بهت خوش گذشت اول اینکه تا حوصلت سر میرفت میگفتی من برم یه هوایی بخورم با بابایی هوا خیلی خوب.تازه به هوای کار بابابی چون 3 تایی میرفتیم کلی میگشتیم. پسرم خیلی شیرین زبون و باهوش شدی وقتی حرف میزنی خوردنی یه کلام طوطی همه جا به این لقب معروف شدی .

بعضی کلمات سخت برات مثل عقب میگی ابق شکم شیمک .میخوای که بغلت کنیم آخه مامان من خستم باید بیام بغلت استراحت کنم سوالای عجیبی مثل اینکه پامو کجا بذارم یا دستمو اونم تو بغل . مدامم میگی مامان من چی بخورم ینی با بابایی کلی به این جملت میخندیم آخه پشت سر هم میگیخنده .کار بد که میکنی زودی مامانی ببخشید با من آشتی باش دیگه تکرار نمیشه  بعدم مامان جون دوست دارم منو بغل میکنی اونجاس که من دیوونه میشن بخورمتبوس.خودتو لوس کنی برای بدست آوردن چیزی مامان من گناه دارم من بچه ماهیم.مدام دوست داری تو هر کاری کمک کنی مخصوصا سفره پهن کردن.مامان من من .زدی مجسمه رو اپن مامانو شکستی به مامانی گفتی مامان شکست اونم گفت فدای سرت عیبی نداره دوباره میخرم برات با قطار قصه ها میفرستم من و بابا که اخمامون تو هم بود میگفتی اااااااااا مامانی گفته عب نداره یکی دیگه میخره خب...

یه مامان دارم شاه نداره حسنی موی کثیف چام چام شعرای جدیدت البته به کمک خاله زکی از اونجا یادگاری با خودت آوردی  پرنده ناز من از و 5 تا قورباغه .کلماتی میگی بعضی وقتا نمیدونی کجا بکار ببری کلی خنده دار میشی مدام چه بخ بخی ینی بدبختی . خدا رحمتش کنه . ..غذا بخورم همه رو غل غش کنم که جمله ای که ینی خیلی قوی میشی .مامان وقتی بزرگ بشم میخوام برات هدیه بخرم یه لباس خوشگل فدای این حرف زدنت بشم عشقم.

این هدیه 27 ماهگی مرد کوچک مثلا به قول خودت رفتی برا مامان هدیه بخری اما مامان که اومد پیش من و بابا برا من خرید

مامان تاب بازی چه خوب بیا دیییییییییییگهههههههههههه

اینجام در بند صحنه انقد بهت خوش گذشت کلی آب بازی با گریه اومدی بیرون

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

دایی محسن
12 خرداد 93 14:08
ای پدر سوخته که اینقد شیرین حرف میزنی،کی بشه بخورمت ها؟؟؟؟؟؟
خاله زکی
20 خرداد 93 9:07
ازاینجا که هستم تاانجاکه هستی وجب به وجب دلتنگتم عشقم فدات خاله جون ما هم زیاد
دایی محسن
22 خرداد 93 9:49
سلام دایی جون خوبی؟یادم رفته بود ازت بپرسم،ای تن بمیره دسشتشویی داشتی این ژستو گرفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟آرههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!! سلام نه دایی جون آب بازی میخواستم اما اونا خواستن منو ببرن