آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

شیرین ترین میوه مامان و بابا

قثصضشسیبلتم

پاییز ارتین کوچولوی نانازدر سومین پاییز زندگی

1393/7/4 14:43
نویسنده : مینا حسینی
617 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قربونت برم مامان امروز بعد کلی دردسر و استرس که شما خوابیدی سراغ نوشتن اومد امروز یه روز سخت همراه با تجربه بود صبح بعد میل صبحانه به همراه جوجو کوچولوی خودم برای شستن سرویس حموم و دستشویی رفتم برا آقا آرتین تام جری گذاشتم آخه فقط با این ترفند میتونستم راضیت کنم نیای همش میگفتی مامان جون منم بهت کمک میدم.

خلاصه از روی بیتجربگی اول جوهر نمک بعد مایع وایتکس ریختم یهو زد تو گلوم حالم بهم خورد با سرفه ی شدید اومدم بیرون تازه از روی نوشته وایتکس فهمیدم که مخلوط این دو گاز خفه کننده کلر تولید میشه آرتین جیگر مامان اومد گفت مامان چی شده حالت بد به بابا زنگ بزنم یه دارو بیاره؟قربوت پسر مهربونم برم بهم آب میدادی مدام میگفتی چند بار بهت گفتم مراقب باش مامان هر چی میگذشت بیشتر سرفه میکردم حالم بد بودیه لحظه گفتم مردم گفتی خدا نکنه مامان جون نفس اون لحظه میخواستم بخورمت با اون حالم بغلت کردم رفتم تو حیاط که بوش به شما نرسه بعد چند مین بابایی زنگ زدو جریانو فهمید گفت مرخصی بگیرم بیام گفتم اگه بهتر نشدم بیا دیگه هوا بهم خورد بهتر شدم به بابا گفتم نیا بعد دوتایی رفتیم بالا پشت بم کلی صفا کردیم هوا پاییزی نسیم میومد میگفتی مامان چه بادی میاد یه ساعتی بودیم بعد اومدیم خونه دوش و آب بازی و  نهار قصه و لالا.

پسر گلم این روزا کم کم سرد شده و شما عاشق بادای پاییزی با هم اکثرا به پیاده روی و پارک و خرید یا یه به قول خودت با بابا میری یه سری به کارگرا سر ساختمون بزنم دیگه به زور برمیگردوندت.

شیرین زبونیتم که دیگه نگو با هم سر کوجه بودیم تا نگهبان ساختمانو دیدی مامان موتور آقای همتی سلاممممم بلندتعجبمن موندم با کی هستی برگشتم دیدمش.

تو پارک مدم دنبال یه دوست میگردی بلاخره یکی باب میلت پیدا شد تا یه ساعتی بازی کردین اون از شما بزرگتر بود مدام مراقبت بود موقع جدا شدن مامان ینی از دوستم دور شم این روزا هم همش بریم پیش دوستم امیر حافظ.

قند شکر مامان تیکه کلام این روزاتم مدام مامان یا بابا جون چه خبر؟ با بابا انقد میخندیم آخه بی هوا یهو میگی بابا چه خبر.

اون روز موقع دستشویی رفتن عمو زن عمو پیشمون بودن گفتی مامان چه خبر؟همه ترکیدن از خنده. به مامانی مهدی از حسودی که چرا اومده پیش زن عمو میگفتی بره دوسش ندارم گفتم اون مامان بزرگ گفتی نه اون که مامان بزرگ نیست مامان بزرگ دور از ما.تعجبجونمممممممممممم نفسییییی.

یه روزم که بابا بزرگ تنهایی برا عمل چشش اومده بود خونه خان عمو همه مشغول شام رفتی پیش بابا بزرگ گفتی بابابزرگ پس مامان بزرگ کو تنها گذاشتیش.یه لحظه همه کپ کردن چطو تو این جمع و شلوغی شما اینجوری گفتی همه برات غش و ضعف کردن مخصوصا من و بابییی

پای لب تاب مدام کار پروژهای سنگین انجام میدی میگی بذارید من یه لحظه کار دارم کارمو انجام بدم اجازه بدینتعجبشروع به فرستادن شکلک های متفاوت برای همه دوست و اشنایان .

اگه حوصله حرف زدن نداشته باشی پای تلفن با کسی خستم  بذا خستگیم درآد

یه بچم تاززگیا داری همون هاپو قرمز مدام میگی بچم باهاش صبونه میخوری باهاش میخوابی مدام نگرانشی میگی مامان بچم تو اتاق تنهاس داره گریه میکنه برو بیارش پسرم محکم بغلش میکنی میگی گریه نکن لالایی براش میگی.زن عمو میگه بده من ببرمش خونه خودم میگی با حالت اخم میخای از من دورش کنی بچمو گریه میکنه آخه فدای این شیرین زبونیات برم عشقممممممممممممممممممممممم.

مدام دلت بازی میخاد بابا با همه خستگی گناهی کلی باهات بپر بپر میکنه دیشب دیگه نا نداشت هر چی گفتم بعد شام شروع به داد زدن گفتم بابا و آرتین صدا هر کی بیاد که نغ بزنه شام نخوره تنبیه ش اینه بره تو اتاقش هیچکس باهاش حرف نزنه درشم ببنده زودی اشکاتو پاک کردی با بابا شروع به پچ پچ کردن خندیدن بعد میگفتی صدای بابا اومد ببر تو اتاقش قه قههمامان صدا اشکال نداره نق بزنه و شام نخوره خلاصه گیر که بابا باید بره تو اتاقش بعدم با شام صحبت اینا بابا رو نجاتش دادم.

ناز گلکم اینا گوشه ای از شیرین زبونیات که تو ذهنم میمونه انقد شیرین و زیاد که هر چی بگم بازم کم فقط یه جمله که بودنت و حس کردنت یه دنیا حرف و خاطره است و سرشار از عشق و زندگی و خوشبختی برای من و بابا است و به وجودت دنیا دنیا میبالیم.

پسرم عاشق قاصدک مدام دنباشون میدووی تا بگیرشونو به قول خودت یه حرفی براشون داری

 

 

حالا که گرفتیش میگی قاشدک برو پیش مامان جون و آقا جون و دایی سجاد و خان دایی دایی محسن و خاله و پرهام ببوسشون وبیا اینجا بعد فوتتتتتتتتتتتتت

 

 

اینم هدیه مامان که چون پسمل خوبی بودی با سلیقه خودت خریدی و تو پارک هی که به دوق میومدی میگفتی مامان جون دستت درد نکنه هدیت خیلی قشنگ خوشم اومده جند خانم اونجا کلی به ذوق آوردی با حرف زدنت قشنگم فدات بشه مامان دنیام برات کمه نفسسسسسسس.

 

اینم مستقل شدن پسملم تو خوابیدن مامان جون من تو اتاقم تو تختم میخوابم شما قصه بگو به همراه بچش

 

پسندها (3)

نظرات (4)

رومینا
5 مهر 93 0:39
وای مامانی این بچه ها وقتی به حرف می افتن چقدر شیرین میشن . دلم میخواد این گل پسر رو قورتش یدم دیگه . اخه این حرفهای شیرین رو از کجا میارن .. من همیشه فکر میکردم که بچه تا 5 ماهگی شیرینی داره عاشق بوی توزاد بودم ولی الان که می بینم رادوین به حرف اومده و شیرین زبونی میکنه خیلی برای لدت بخشه هر دوره شیرینی خودش رو داره . من یه بار همچین تجریه بدی رو داشتم خیلی وحشتناک من تو مایع جام ریختم قاطی کردم واینکس رو با جوهر نمک واییییییییییییییی خدای من ظرف مایع داشت تو هوا میچرخید . خیلی ید بود تا 1 هفته گلوم گرفته بود ولی باید بلافاصله شیر بخوری اره عزیزم منم مثل شما فکر میکردم دیگه تا یکسال شیرینن اما حالا با این شیرین زبونیشون آدم دیوونه میشه. وای خیلی بد منم هنو تو گلوم میسوزه درد داره به خیر گذشت جونم
مامانی
5 مهر 93 13:45
سلام عزیزم بد نبینی گلم منم این تجربه رو داشتم چه خوب که آرتین کوچولو کنارتون نبود
مامانی
5 مهر 93 13:46
مینا جون منم یه مدته دنبال تخت واسه اریا میگردم میشه عکس تختشو کامل بذارین و اینکه تا چه سنی قابل استفادس و اگه ایرادی نداره قیمتش باشه جونم ما برا تشویقش شکل ماشین گرفتیم فک کنم تا 14 تا 15 سال خوب. قیمتشم دادیم براش درست کردند اون جور که خواستیم در نیومده اما آرتین دوسش داره خداروشکر .300 تومن تو بازار قشنگترشم هست .
مامانی
5 مهر 93 18:07
اخی قربون شیرین زبونیاش برم...مرسی که سرمیزنی فدات گلم