ما اومدیم اولین نوشته در سال 93
سلام گل پسر شیرینم شرمندت بعد یه تاخیر طولانی برگشتم 29 اسفند که 3 تایی راهی نیشابور شدیم اونجام اولایش ضد حالی بدی خوردیم اول خاله زکی بعدم مریضی بابا جون که بد جوری سرما خوردگی اذیتش کرد یه هفته اول به همین روال گذشت بعدشم انقد سرمون گرم مهمونی دور همی گذشت که اصلا فرصت نوشتن نشد
عزیزم تعطیلات نسبتا خوبی بود با وجود همه اتفاقاش اما همین که پیش آقا جونو مامانی بودیم دورت کلی شلوغ بود کلی بهت خوش گذشت .انقد گفتنی ها زیاد که نمیشه نوشت چون توی وروجک از خواب بیدار میشی اجازه نوشتن نمیدی پس به چند تایی از عکسا تا جایی که بشه اکتفا میکنیم
نمایی از ورودی هفت غار نیشابور که کلی خوش گذشت از صبح رفتیم بعد از صرف نهار و چای روی آتیش راهی شدیم هر چند فقط 2 تا غارو رفتیم چون رفتنش خیلی سخت به شب میخوردیم اما کلی حال داد .
اینم راهنمای کوچولوی ما که داره راهو نشون میده بیایییییییییین دیگه از این طرف
اجازه بدین یه کوچولو گل بازی کنیم دیگه
شیطون ما در کنار هفت سین خیام نیشابوری
ژست آرتین خان در کنار خیام
اینم ارتین در شهر موشها
و ژستای ملوسی ناز پسر در میراث فرهنگی نیشابور
محوطه میراث فرهنگی کلی ذوق داشتی واسه عکس گرفتن و شیطنت پریدن بالا پایین
بغض یکی یه دونه مامان در حال عکس گرفتن آقای عکاس بعد کلی خوشحالی نمیدونم چی شد یهو در حال عکس گرفتن بغضت ترکید گریه هی گریه قربون اشکات بشم جونم