آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

شیرین ترین میوه مامان و بابا

قثصضشسیبلتم

بمب انرژی مامانو بابایی

1392/12/12 14:45
نویسنده : مینا حسینی
294 بازدید
اشتراک گذاری

قربونت بره مامان انقد شیرین زبون شدی که اگه بخوام همشو بگم یه دفترم تمومی نداره گلم این روزا با حرفای قشنگی که میزنی منو بابایی رو کلی متعجب و ذوق زده میکنی و کلی من و بابایی احساس غرور و خوشبختی رو بیشتر وبیشتر احساس میکنیم  تا جایی که بتونم برات مینویسنی

قند مامان صبح با بابایی بیدار میشه دنبالش میره و سلام میدی دوباره میای دراز میکشی به بابا میگی بابا جون برو سر کار بابایی بعد کلی بوس گرفتن انرژی میره .تا میاد میگه بابا جون به به خریدی .

عاشق سریال باغ سرهنگ از وقتی دیدی هادی تصادف کرد همش میگفتی مامان ینی مد بابا جون ینی مد این سوال هر روزت منو بابایی انقد که برات گفتیم تا میپرسی فقط میخندیم که باید باز همه رو تعریف کنیم

موقع لوس کردن خودتم که کار بدی کرد میگی کار بدیه مامان جون دوست دارم اشقتم

این روزا برای خرید عید زیاد میریم بیرون تو بازار کفش که همه کفشارو میخواستی امتحان کنی میگفتی مامان اندازست بابایی قشنگ همه بهت نگامیکردن و به خاطر این شیطنتات به وجد میومدند تو هر خریدی نظر میدی میگی مامان جون قشنگ.

بعد  خوردن غذا حتی اگه دوست نداشته باشی میای یه قاشق میخوری و میگی مامان جون دست دد نکنه عالی بود خیلی گوشمزه بود مامانو میبوسی فدات بشم یه دنیا که اون لحظه است که قند تو دلمون آب میشه جونم.

شعرایی که خیلی دوست داری مدام تو خونه میدووی میخونی دویدم و دویدم . دس دسی صداش میاد  گربه من ناز نازیه کامل خودت میخونی هر جا گیر کنی میگی مامانی بعد چی میگه

میخوای بگی که پسر خوبی هستی میگی مامان جون با من دوستی ؟ من میم دشویی جیش میکنم میام شوار پاتم میکنم میض نشم .پسر دوس بابا شوار پاش نکنه میض میشه میه پیش آقای دکتر

وچون پسر عمو همش صدا هو هو در میاره چند روزی هست که میگی مامان لولو مهدی بخوره آرتینن  گنا داره.

چند روز پیش که هانا جون پیشمون اومدن تو کلی ذوق کردی و همش دورش بودی بوسش میکردی دستشو میگرفتی پرنده هاتو نشونش میدادی اما هانا جون زیاد دوست نداشت وقتی رفت میگفتی من هانا محبت کردم اون اتنا نکرد البته قبلش این جمله رو شنیده بودی همش میگفتی بعدم میگفت سوار ماشین شد رفت

عشق مامان بعضی وقتا حرفایی میزنی فقط از تعجب میمونیم مثلا میگی مامان واقعا جدی میگی. شوخی میکنی بعد میخندی .حوصله ندارم .فعلا نمیخوام .واقعا عالی بود. تکرار نمیشه گول میدم

وقتی ارت نارحت میشیم میگی بابا جون یا مامان جون قول میدم ببخشید تکرار نمیشه میبوسی و ببشید من و بابایی هم حساس نمیتونیم تحمل کنیم که .....

و گفتن اینکه دایی خاله آن شن تا من ببینمشون با این جمله مارو گول میزنی بعد یه کمی حرف زدن شروع به کندن کلیدها صحفه کلیدا میکنی وایییییییکلافهقیافه ای مامان و بابایی

بهت میگم بزرگ شدی می می نخور میگی من نی نی هستم هنو . اگه نخورم خفشون میکنم

خلاصه جیگر مامانی تا جایی که به ذهنم اومد گفتم حالا بازم یادم اومد اضافه میکنیم تنها امید ما دوست داریم عزیزم .

مامانی من عکس بگیر چقد ملوسم

 


 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان آریا
29 بهمن 92 13:48
سلام عزیزم دلمون واستون تنگ شده بود وای خدا چه خوشمزه شده این پسرکمون اخ از دست این باغ سرهنگ... ما هم گرفتارش شدیم آرتین کوچولو رو ببوسید
مینا حسینی
پاسخ
سلام مرسی خاله وافعا مارو که آسی کرده
رضوان مامان رادین
4 اسفند 92 20:09
ماشا.. به این پسر شیرین زبون...
خاله زكي
8 اسفند 92 14:53
سلااااااااام نفسي چطوري گلكم/ووووواي كه باحرفاي كه ماماني ميزنه دلم واست پرپرمي زنه اي كاش اين روزازودي بگذرنوتوپرهام جونم بياين پيشمون اخه اينجاهمه چشم براهتونندعشقم..قوربون نازوادات برم من.دلتنگتم ميبوسمت
خاله زكي
10 اسفند 92 20:11
تولدت مبارك خوش اومدي ارتينم.اگرچه ازراه دورهيچ فايده اي نداره.شمعهاروروشن كن وبه جام دوتاروفوت كن.نميشه پيشت باشم.فقط برام سكوت كن.تواين روزطلايي ميبوسمتبدون كه ديوونه اي به نام خاله جون داري.....ميبوسمت