آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 11 روز سن داره

شیرین ترین میوه مامان و بابا

قثصضشسیبلتم

شیرین کاریهای آرتین کوجولو

1392/8/5 15:30
نویسنده : مینا حسینی
352 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قشنگم  این روزا دیگه پسرم کلی آقا شده در عین شیطنتهایی که داره عزیزم دایره لغاتت زیاد شده به قول بابایی هر چی میشنوی مثل طوطی تکرار میکنی بعضی وقتا یه چیزایی میگی منو بابایی میمونیم چطو یاد گرفتی.

وقتی زمین میخوری بعد مراسم بوس کردن اون نقطه توسط من و بابایی میری اونجارو ب قول خودت اد میکنی عاشق شعر خوندن و کتاب قصه خوندن و لالایی هستی وقتی تموم میشه انقد بانمک میگی بدی .ینی بعدی رو بگو.داد مبزنی مامان یا بابااااااا دصه ینی قصه.دندونم درد میکرد بدو گوشی ورداشتی گفتی الو بابایی دننون مامانی اخماتم تو هم ینی نگرانی.آشغلارو جمع میکنی میریزی تو سطل آشغال و میگی دستتتتتتتتتت ینی تشویقت کنیم.موقع اذیت کردن بابایی میای دست منو میگیری میگی دس بابایی قیل قیل ینی قل قلکش بدیم فدات بشم یه دنیا .خستگی ناپذیر این ناز گلم.

به قایم شو میگی قایم پیدا که میکنی میگی پیدااااا.میگیم شعر بخون سرتو تکون میدی و راه میری به زبون شیرین خودت میگی البته معلوم نیس چی میگی.شماره عمو پورنگ و یاد گرفتی گوشی ورمیداری میگی نهصدوو نه ....عاشق بومبل بومب پهلوون پنبه عمو پورنگ انقد ناز خودن مار پیچ میکنی میگی بادم ینی بادم کن بعد میگی پیسسسسسس میپری بالا میگی بومبل بومب بابایی و من باید همراهیت کنیم وقتی ازت میخوام برام لالایی بخونم سرمونو میگیری بغل میگی ناس ناسی لا لااااااااا ینی نازی لا لایی.البته برا عروسکاتم زیاد میخونی ابراز احساساتتم با بغل کردن و فشار دادن زیاد نشون میدی.قربون اون شیرین زبونیت جیگرم.

کلماتی مثل بگل ینی بغل وصل ینی وصل کن عاشق اون دتار ینی قطار هوا ینی هواپیما دش پا ینی هشت پا فاطی ینی فاطمه .دیس ینی خیس شدم بددنی ینی بستنی داشوق ینی قاشق تشما ینی  چشم  بیشتر میوه هارو میشناسی مثل موز انگور سیب هندونه خیار انار و....حیوونایی مثل هاپو مرغ پیشی میمون کلاغ جوجه

کلماتی مثل ماهی . آنا ینی هانا .پتو .ماشین .پشه .که ازشم کلی حساب میبری کلی هم در شکارشون تلاش میکنی پشت تلفنم که کلی شیرین زبون میشی و البته مالک اون گوشی.دوشی ینی گوشی

خلاصه وروجک مامان این روزا با این شیرین زبونیات کلی حال منو بابایی رو خوب میکنی خدارو هزار بار شکر به خاطر وجود نازنینت .

درحال قصه خوندن کتاب ماهی کوچولو باهوش

 

 این هدیه بابایی البته از یک سالگی  وقتی از نیشابور برگشتی سورپرایزت کرد شب کلی تا بابایی راش انداخت ذوق کردی دورش چرخیدی  حالا کوچولو یاد گرفتی رانندگی کنی

 آرتین کوچولو در حال اسکوتر سواری البته در حال مسابقه دادن با دو تا از عروسکاش.این اسکوتر هم هدیه دایی جون

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان آرتین (الهه)
5 آبان 92 19:55
دوست خوبم ممنون که به ما سرزدین. ما هم شما رو لینک کردیم.
دا
9 آبان 92 23:42
سلام عزیزم خوبی دایی جون؟ دایی قوربونت بشه چیکار میکنی خوشگله؟ دایی اونقد دلش برات تنگ شده دااااااااایی! تو که نمیدونی چقد دوست دارم اگه بدونی زودی میای پیش دایی. چیکار کنیم دایی مجبوریم دوریتو تحمل کنیم دیگه.مراقب خودت باش خوشگله دایی بوووووووووووووووووووووووووووووووووس