آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

شیرین ترین میوه مامان و بابا

قثصضشسیبلتم

واکسن 18 ماهگی مرد کوجک مامانی

1392/7/8 16:13
نویسنده : مینا حسینی
225 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم این مرحله پر استرس مامان و هم به سلامتی پشت سر گذاشتی روز چهارشنبه مثل همیشه پدری مرخصی گرفت و من و نی نی کوچولوی نانازشو همراهی کرد بعد کلی توی راه برات توضیح دادیم که کجا میریم تو هم همش انقد شیرین میگفتی باشه  باشه .فدات بشم اول برا چک آپ رفتیم اونجا یه کوچولو گریه کردی بعد بغل پدری بودی که خانم دکتری گفت وزنت تغییر نکرده آخه مریض شد جیگر مامانی .بعد اونم سریع برا واکسنت رفتیم اونجا برا اولین بار تو بغل مامانی بودی انقد تند سریع به پا و دستت واکسنو زد انقد سریع که من اصلا متوجه نشدم بعدم بغل پدری گریه کردی دیگه بدو با پدری رفتیم برا پارک نزدیک همون جا کلی بازی کردی برای اولین بار همش به بابایی می گفتی تاب تاب بعد میخوندی تاب تاب عباسی قربونت برم بعدم چون هوا کلی گرم بود بعد خوردن بستنی خوشمزه که توی وروجک همه لباس پدری پر کردی همون جا هم پدری برات دو تا وسیله سرگرمی که خودت انتخاب کردی جایزه برات خرید تا خونه هی بغل گرفتی میگفتی بازش کنید .

خلاصه پسر گلم انقد نگران بودیم با پدری آخه میگفتند که این واکسن درد و تب زیاد داره خداروشکر تب نداشتی اما التهاب و ورم کرد اونم چون انقد شیطنت کردی یه لحظه آروم و قرار نداشتی همشم تا مینشستی میگفتی مامی دد میخواستیم ببریمت پیش دکتر خودت اما با پرس جوی پدری از همکاراش و مامانی و زن و عمو متوجه شدیم طبیعیه و باید بگذرونی قربونت برم دردت به جونم ما هم بوسش میکردیم تو آروم میشدی الان دیگه ورم و التهابش تموم شده اما یه کوچولو هنو درد داری.

سرگرمی گل پسرم بعد از واکسن

 

وزن 10:800

قد:84

دور سر:50

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

دایی محسن
9 مهر 92 12:36
وااااااااااااااااااااااااااااااای دایی ماشاا... چقد ناز شدی عزیزم کی بشه ببینمت ی بوس آبدبر بکنمت؟