4 مروارید سفید قشنگ کوجولوی ما
جیگر مامان دو روز پیش صبح که از خواب بلند شدی بعد شستن دست و صورتت در حال خشک کردت دست وصورتت بودی تا خندیدی متوجه بیرون زدن چهار دندون آسیابت شدم بعد این همه وقفه بلاخره تشریف آوردن انقد جوجو کوچولو منو اذیت کردن شبشم تا صبح بیقراری کردی دردت به جونم .
گلم انقد مامان ذوق کرد زودی به پدری زنگ زدمو خبرشو دادم اونم کلی خوشحال شد و بعد ظهر وقتی که برگشت به پارک شادی رفتیم و شبو ٣ تایی جشن گرفتیم عزیز دلم البته همش ترس داشتی سوار وسیله بشی جز اون زنبور پرنده و قایق سواری که از هیجان کلی داد میزدی با اون صدای قشنگتت آخرشم تو خسته شدی اومدیم شامم مهمون پدری کلی حال کردیم و به کارای تو خندیدیم که تو خونه میدوویدی و غذا میخوردی و میگفتی واسا ینی وایستا .
قربونت برم ایشاله همیشه بخندی دیگه تو خسته شدی آخه گذاشتمت حموم آب بازی کنی دیگه صدات در اومد عزیزم اومددددددددددددددددم
بوس. یادت نره منو پدری عاشقتیم
عکسهای از ناناز مامانی در قصر شادی