روزهای تعطیلات عید نوروز 1392

سلام جیگر مامانی این روزها به سرعت داره میگذره و اینجا همه جمع شدیم و دیدو بازدید میریم و هوا خوب باشه میریم گردش و تفریح کلی با وجود دو تا شیطون که حال وهوای دیگه ای به خونه آقا جون دادین خوش میگذره جوجو کوچولوی ما با همه دوست شده و همه قلق کار دستشون اومده تا میخان بری بغلشون میگن بریم آب بازی  یا در در تو هم که دیونه ای این دو تا هستی میپری بغلشون .هر جا که می ریم تا آب میبینی آب آب میکنی بدو میری

 پسر خاله رو هم چون چند بار به قصد اینکه میخای باهاش بازی کنی موهاشو چنگ زدی تو خواب بوده دست انداختی ازت میترسه سر اسباب بازی وسایل سر هم داد و بیداد میکنید تو عاشق بازی باهاشی اما چون خشن میری طرفش اون فرار میکنه و داد میزنه.

عاشق ترمزو فرمون ماشین آقا جون تا آقا جونو میبی خودتو لوس میکنی و میخندی میری بغلش که تو رو بذاره پشت فرمون. و با چسبیدن به چادر مامانی و با زبون شیرین خودت که بیا چادر سرت کن خودتو لوس میکنی که ببرت بیرون دردر.

هر کلمه که بگیم تکرار میکنی مثل دد داد ینی سجاد، اب به ینی اب ،دس دس ینی دست بزنین ،به با ینی بابا ،دای ینی دایی، صدای بع بع و ویز ویز  میو میو یاد گرفتی البته با کمک خاله زکی جون. بهم ریختن خونه دست به وسایل آشپزخونه خاموش و روشن کردن کامپیوتر و تلویزیون دست به پریز برق و بهم ریختن جا کفشی خلاصه هر چی دم دست باشه و دست زدن به چایی داغ و همه رو از کت و کول انداختی چون مدام باید دنبالت باشیم خدا نکرده طوریت نشه خلاصه شیطون ناقلایی به همراه کلی ادا اطوار که در میاری . قربون شیرین کاریات برم که کلی خودتو انقد شیرین میکنی.

قند عسلم چند روزی که پدری هم رفته چون مرخصیش تموم کلی جاش خالیه و دلتنگشیم تو هم پشت تلفن کلی براش بابا بابا میکنی و صدا درمیاری فدات بشم الهی

میبوسمت جونم. 

اینم عکسی از ارتین وروجک درحال شیطنت کردن درسیزده بدر