دهمین ماه تولد آرتین کوچولو
سلام پسر کوچولوی مامانی عزیزم این روزا کمتر فرصت میکنم بیام سراغ نوشتن آخه ماشاله انقد وروجک و شیطون شدی همش باید کنارت باشم و پدری هم مشغول امتحاناتش
پسر گلم این ماه هم مثل ماههای دیگه خیلیزود برا پدری و من گذشت اما شیرینتر از همیشه مخصوصا برا من آخه فک میکنم یکی از قشنگترین حسی که یک مامان میتونه بهش دست بده زمانیه که کلمه مامان از دهن نی نی کوچولوش بشنوه.امیدوارم همه ای مامانا ی دنیا اینو تجربه کنند.
قشنگم تو این ماه چهارمین دندون خوشگل دیگت از پایین در اومد مبارکت باشه تازشم کوجولوی ما چند شبی هست بدون کمک از کسی و جایی 5 قدم راه میره بعد با یه پرش میپری بغل پدر جون و با تمریناتی که پدری بهت میده هر روز داری پیشرفت میکنی هوراااااااااااااااااااااا.
وشنیدن بعضی از کلمات با زبون شیرینت مثل بد.وای. و ...و تقلید بعضی کارا از ما مثل گرفتن کنترل سمت تلویزیون تقلید خنده ما و شیطنتای زیادی که کلی میخندیم .و از وروجک بازیای دیگت ترسوندن هانا جون با داد زدن سرش اشکشو دراوردی به خاطر این تو شب یلدا خونه بابا بزرگ دیگه ازت فرار میکرد و میترسید.
و یکی از هیجان آمیزترین کارات تو این ماه آب بازی تو وان حموم خان عموهمراه عمو بود وقتی میری توش انقد ذوقزده میشی کلی دادو بیداد و سر صدا وخنده همه ای انرژیتو خالی میکنی و همه مارو به وجد میاری و عمو تا وقتی که خسته شی پا به پات میشینه و مراقبت.قربونت برم یه دنیا.
خوب دیگه عزیزم پدری رو کلی خسته کردی بیشتر از این اجاره نمیدی جیگرم دوست داریم جوچو کوچولو
بوسسسسسسسسسسسسسسسسس.
آرتین کوچولو در حال راه رفتن
اینم پرهام خان پسر خاله آرتین جون عشق خاله که دلتنگشم حسابی