واکسن یکسالگی ناز پسر
عزیزم این بحران واکسنتم گذروندیم بر خلاف تصور خیلی راحت تر از دفعات پیش بود پدری چند ساعتی مرخصی گرفت و سه تایی با هم رفتیم پسر گلم شاد و شنگول بود مامانی بازم از اینکه دل دیدن اون صحنه رو نداشتم بیرون اتاق موندم و یهو صدای گریه ات اومد پدری میگه اولش نگا میکردی یهو دردت اومد یه کوچولو گریه کردی اما فقط یه لحظه بود قربونت برم وزنت 10 کیلو و 200 گرم و قد 78 دور سرت 49 همه چی خوب بود ماشاله...بعدم اومدیم خونه تو شروع به بازی گوشی کردی فدای چشمات شم بوسسسسسسسسسسسسسس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی