روزهای پایانی دوسالگی نفس زندگیمون
عشق مامان وبابا این روزهای قشنگ زمستونی که روزهای پایان دوسالگی نازگل ما هست هم نیز میگذرد و ما شاهد قدکشیدن و بزرگ شدن این شیرین زبون هستیم
فدات بشم توی فامیل معروف شدی به شیرین زبون واییییییییییییی ینی روز به روز شیرین تر و وروجک تر .
میخام یکم از شیرین زبونیات بگم برات یه روز صب به بابا گفتی بابا جون بشین دستاتو ببر بالا بگو خدایا شکر که این پسرو به ما دادی وقتی مثلا میخای خاطره تعریف کنی اداعا کنی که خیلی قوی بودی میگی مامان جون من وقتی بزرگ بودم اینکارارو کردم وقتی چیزی میخری من بگم منم میخام میگی مامان جون بذار تو هم نی نی بشی خودم برات میخرم قربون این بزرگیت بشم عزیزم
وقتی خوابت نمیاد مامان جون دیگه خواب تو جونم نیس بذا بیاد تو جونم بعدا.
این روزا هم که عاشق دویدن و شخصیت دادن کارتونها که خودت مک گوینی من سلطان وبابا هم چیک مدام بیرون در حال مسابقه دادن وقتی جلو میزنی یا از دست بابا تو بازیها در میری میگی من نابغه کوچولوی باهوشم
یکی از کارای قشنگ دیگه پسملم تو این روزا که من وباباشو تا حد جنون میبره اینه که میای خوودتی میندازی تو بغلمون بعد با دست میزنی پشتمون میگیم چرا میزنی این ینی چی؟میگی آخه تو گل منی ناز منی عشق منی وای نفس عشققققققققققققققققققققققق
وقتی تو بازی باهات همکاری کنیم بدویم ذوق کنی میگی مامان تو خیلی نازی
وقتی از دیدن یه چی خیلی خوشحال بشی یا کارتون مورد علاقه یا بازی مورد علاقه میگی وای مامان من لذت میبرم
وقتی یکی باب میلت نباشه مثلا خان عمو که میاد پیشت میخاد بره میگی نرو اما میره یا بابا که میخاد بره و شما دوست نداری بوست میکنند انقد اشک میریزی و میگی بوسمو بدین بعد ازز دهنشون میگیری و میچسبونی اونجایی که بوسیدن
اگه نتونی با قاشق مثلا ماکارونی خوردن که برات سخت بخوری میگی مامان چرا من بزرگ نشدم
بعد از بازیهای جام ملتهای اسیا شما توی فوتبال اشکان دژاگه هستی و مدام میخای که منم قوچی باشم تو گل بزنی
خونه بابابزرگ بودیم که بابابزرگ و مامان بزرگ سر یه چی یه خورده با صدای بلند صحبت کردن رفتی گفتی بسه دیگه چه خبره دعوا نکنید چند بار گفتم دعوا کار بدیه
وخیلی دوست داری جو و شاد کنی و همه بخندن و میزنی جاده خاکی بعضی وقتا تو حرفات که یه نمونه کامل تو خونه بابابزرگ اجرا کردی که با اخم من خاتمه یافت شما از من عذر خواهی کردی بعد رفتی به مامان بزرگ گفتی این حرف اشتباهی مامان بزرگ نگین انگار نه انگار که خودت گفته بودی انداختی گردن یکی دیگه و ازش ایراد گرفتی کلی تو دلم بهت خندیدم به این کاران یکی یه دونه مامان داشتم میترکیدم از خنده اما لازم بود اخم.
از اینکه یکی اخم کنه خیلی دلت میگیره رفتیم یه جا بیرون مدام گیر داده بودی چرا خانم اخم کرده میگفتم اون قیافش همونطوریه گفت نه اخموی.
من اگه توی فکرم باشم میای میگی مامان جون چرا عصبانی هستی میگم نه میگی اخماتو باز کن دوست داری مدام بخندیم نفسی مامان نفس.
اگه توی ابراز محبتامون ناخواسته بگیم الهی بمیرم شاکی میشی میگی این حرف اشتباهیه اخمات میره تو هم میگی بابا جون باید بگی قربونت بشم الهی
عزیزم دیگه تا همین قد خاطرم هست بازم یادم بیاد برات مینویسم همه ی زندگیه مامان وبابا.
عاشق ماشین بازی دویدن و مسابقه گذاشتن قایموشک بازی کارتون اسکار بره بازیگوش و میگ میگ و تام جری و اندی و کیپ و میوه خور زیاد ماشاله مخصوصا نارگیل و توت فرنگی و لیمو شیرین و پرتقال و خیار و هم چنان سالاد خور و پلو خور همه جوره پایه.
وروجک من هر موقع باباش میاد میگه یه خونه با متکا درست کن بعد پشتش قایم میشه بابا میاد ارتینم کجاست میگه من اینجام بعد کلی گشتن بابا خودت خودتو باید نشون بدی میپری بغل بابا جهان
اینم هدیه بابا جهان که به قول خودت چون بچه خوبی بودی به مامان کمک میکنی غذا میخورم قوی هستم خریده کلی حال کردی براشون مدام بازی میکنی که اموزش قوانین راهنمایی رانندگی و از قضا ماشین مک کوین که عاشقشی
واین عروسک انگشتیا که مدام شما باید نقش حیوون قوی و بازی کنی که همه رو نجات میدی از دست حیوونای بدجنس اینم نمایش عروسکی پدر و پسری با تماشگر مامانی خیلی خوش گذشت و قشنگ بود و هر دوتون عالی بودین و من لذت بردم هستی من.