عید غدیر 93 میرزا کوچک مامان
سلام قشنگم امروز روز عید غدیر بود مرد کوچک من هم میرزا شدی قربونت برم توی این روز که بابایی سرش شلوغ بود من و شما خرید شیرینی و میوه کردیم بعد با بابایی که اومد کلی شما به تقلید بابایی میگفتی مامان جون عیدت مبارک منو میبوسیدی بعدم شروع به بخور بخور و ما هم به این میرزا کوجولوی خودمون تبریک گفتیم شما پشت تلفنم به مامانی عیدو تبریک گفتی و اما ما مثل همشه پذیرای مهمانی نبودیم آخه اینجا زیاد به رسم و رسومات ما که مهمونی و سر زدن هست اما اینجا متاسفانه نیست اما مهم این بود 3 تایی کنار هم بودیم و شما از مامان عیدی گرفتی قشنگم حس خیلی خوبی داشتم مرور خاطرات میکرد که یه روزی که تو شیمکم بودی آرزو کرده بودم یه روزی میای و عیدی از مامان میگیری خ...
نویسنده :
مینا حسینی
15:52